مردم فریبو فتنه زمینو زمان را گرفته است(چه ربطی داشت) مهدی جان آفرین به این ذوق بد نبود ولی بیشتر تلاش کن شاید یه روزی وبت به وب من برسه(که فکرنکنم)راستی قضیه (خ.ن.ق.ج) به کجا رسید انشاا... که درست بشه!!!
پاسخ:
تشکر. قضیه ای هم در کار نیست توهم زده شما رو!
,
سلام! به به!می بینم که راه افتادین!خیلی هم خوب!!! واقعا"شهر خالی است از احساس"است! اینجاش:خانه ی زفاف شد دانشگاه ما! آزمایشگاه که نه، زایشگاه شد دانشگاه ما!
زایش علم اگر بود باکی نبود، انسان می آفرینند در دانشگاه ما!
به نظرم جالب نبود!
اینجاشم:"از خجالت بود نه رنگ و سرخ آب، شرم داشتند"نمیدونم درسته یا نه!یعنی متوجه نشدم یعنی چی! و اما اصل مطلب:"غار غار" نه برادر من!قار قار درسته!پس 19!!! ولی مهم راه افتادن هست که آفرین باید گفت
پاسخ:
سلام/ الان که خودم می خونم مطلبو چندشم میشه!/ این شرخ آب یعنی لوازم آرایشی دیگه! منظور اینه که لپاشون از خجالت و حیا سرخ می شد نه الان که با لوازم سرخ و سفید می کنن! و دیگه خجالت و حیا کم رنگ شده!
غار غار صداش شبیه تره به کلاغ نه؟!
,
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
خدا رو شکر مطلبی رو وبلاگت دیدم.