مـــــــطالبه

یک عدالتخواه در شهرستان ایذه

مـــــــطالبه

یک عدالتخواه در شهرستان ایذه

عدالتخواهی
پیوندها

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۰ ثبت شده است

دوشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۰، ۱۱:۲۲ ق.ظ

من و امام...

متن پیش رو نامه ی است از طرف بنده در قالب یک دانش آموز دبیرستانی در سال 1357 که در جواب بیانه امام خمینی (ره) مبنی بر دعوت مردم به راهپیمایی نوشته است و در پس از شهادت ایشان نامه را خوانده و جوابی برای آن می نویسند:

***

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام علیکم
گفته بودید که بیایید، خواستم بگویم که آمدم. ای پیر یاور پابرهنگان، پابرهنه آمدم.
پابرهنه آمدم که نگویند آوردنش، پابرهنه آمدم که ببینند مرا... یاورانت را...
قنداقه ام را گسستم؛  تنگ شده بود، گهواره ام را شکستم؛ دگر اندازه ام نبود...
شکستم که بسازم؛ خودم را، وطنم را.
شکستم که ببازم؛ جانم را، تنم را.
شکستم که بتازم دشمنت را؛ که بپوشم کفنم را.
با لالایی هایت زمزمه کنان می دوم:
" این جوانهای ما که میان و میگن ما می خوایم شهید بشیم، اینا خوف دارن از مردن؟ اینهایی که قسم می دن انسان رو که ما شهادت نسیبمون کن، خدا بکند اینها خوف دارن از شهادت؟ از مردن خوف دارن؟"


من هم برای شما لالایی می خواندم:
" وای اگر خمینی حکم جهادم دهد..." می خواهم ببینند " ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد."
همچنان می دوم...
به همین پابرهنگی...
به بفرمانت دویدند و رسیدند.
گاه پاهایم سست می شود، گاه قوت می گیرد؛ که مؤمن در خوف و رجاست، وشهادت ما سواء...
به میدان رسیدم؛ آزادی...
"استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی"
صدای مردم است...  پاهایم ورم کرده. از درد پابرهنگی ام فریاد می زنم: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر...
یک دفعه همه جا روشن می شود، تارهایی از نور مرا می کشند، چه لحظه ی زیبایی...
                  ------------------------------------------------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله انا الیه راجعون
فرزند عزیزم، شهادت مبارک.
                                            والسلام علیکم
                                      روح الله موسوی خمینی

۴۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۰ ، ۱۱:۲۲
مـــــــطالبه
جمعه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۰، ۰۵:۱۹ ب.ظ

جلوه خدا...

 

"به نام همه الله"


زیبایی عکس ها به نمایش آنهاست. عکس نیاز به نمایاندن دارد ولی جلوه اینطور نیست. جلوه نیاز به نمایاندن ندارد بلکه در ذات خود نمایش را به همراه دارد. کمال عکس به نمایش آن است و کمال جلوه به تولد. عکس ها محکوم به چهارچوب هستند اما جلوه ها مختار به چهارچوب.


شهداء، جلوه ی خداوند هستند و عکس شهداء جلوه نما. زیبایی عکس شهداء به طرح و متعلقاتش نیست؛ بلکه به جلوه ی، جلوه ی خداست. اگر کمال جلوه ها در تولدشان است پس چرا ما جلوه های خدا را به نمایش می گذاریم؟ مگر غایت هرچیز کمال آن نیست؟


اگر خداوند بشر خاکی را انسان نام گذاری نمی کرد شاید این حرف درست بود اما انسان، انسان است، با همه ی فراموش ی هایش...
جلوه ها را عکس می کنیم نه بخاطر نیاز جلوه بلکه به جهت نیاز انس و عکس...


***


دیشب عکس جلوه ای تلخ به کام مؤمن، به کمال خود رسید.(١)
چه بد کمالی!
و من هم در کمالش سهم داشتم. شاید نیاز باشد که گاه به کمال رساند، تا به کمال رسید. شهداء را دیدم... از پشت آهن های سخت و بی رحم، شهداء را دیدم؛ که خدا را دیدم...
عکس ها را قاب گرفته بودند، نه با چوب که با آهن... چه چهار چوب تنگی...
الان می فهمم که عکس ها هم می توانند جلوه باشند، جلوه ای از فراموشی، جلوه ای از جفا، جلوه ای از انسان نه الهی که متریالی.
مقام آهن ها از شهداء بالاتر رفته بود. جای شهداء دیگر آنجا نبود. نمی دانم که خدا کجا بود!
نکند که خدا مرده است!
پس شهدا چه می شوند؟ مگر نه اینکه پیش خدا روزی می خورند و زنده اند؟
نکند "من" مرده ام و خدا را نمی بینم...


...و خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است، افلا تعقلون؟

--------------------------------------------

١.در جمعی بودیم که یکی از بچه ها، عکسی رو به جمع نشون داد که صحنه ای از عکس شهدا که رو دیوار شهر نقاشی شده بودند و جلوی عکس ها شروع به ساختمان سازی شده بود رو نشون میداد و منظره ای از اسکلت بندی جلوی عکس شهدا رو به نمایش گذاشته بود.

 

۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۰ ، ۱۷:۱۹
مـــــــطالبه