«خطاب به خودی ها!»
مواظب باشیم که این تفکر انسان محوری و برتری دادن خواسته های انسان بر خواسته های خدا که حتی شکل و ظاهری خدایی دارد بر ما حاکم نشود.
همین که ما در مقابل عملکرد خطای فلان شخص و یا فلان مسئول و یا در مقابل حوادث و اتفاقات کشور در همه زمینه ها از جمله: سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... بگوییم: "به من چه!" این یعنی برتری دادن خواسته ی انسان (عافی طلبی) بر خواسته ی خدا (امربه معروف و نهی از منکر).
وقتی از دانشجوی ما می پرسیم که نظرت راجع به فلان قضیه کشور و جهان چیه؟ و در جواب می شنویم: "به من چه، اینا چه ربطی به من داره!"، این یعنی مصیبت بزرگ برای دانشجو، دانشگاه و کشور.
وقتی در یک مجموعه واحد با قسمت های متفاوت و با ارزش ها و هدفی یکسان که در یک مسیر در حرکتند، قسمت های آن نسبت به هم این تفکر "به من چه!" ای را داشته باشند و یا بعضاً قصد برتری کار قسمت خود بر قسمت دیگر، با هر وسیله و شیوه ای را داشته باشند این یعنی مصیبتی بزرگ برای آن مجموعه.
فرض کنید قطاری که از واگن های مختلف با کارایی های مختلف و متصل به هم تشکیل شده، در یک مسیر واحدی در حال حرکت است بخواهد به سلامت به مقصد برسد، این امر تا زمانی امکان پذیر است که همه ی واگن ها با همان اختلاف شکل، ظاهر و کارایی متصل و هماهنگ با هم با هدایت اتاق کنترل به مسیر خود ادامه بدهد.حال اگر واگن ها هر کدام یک هدایت کننده داشته باشند که با اتاق کنترل هماهنگ نباشند و هر قسمت برای خود تصمیم بگیرد، سرنوشت این قطار به کجا کشیده می شود؟!
این اختلاف هاو تفاوت ها و حتی این اختلاف سلیقه ها که در مجموعه ها و در اشخاص وجود دارد باید با محوری واحد در راستای پیشرفت و حرکتی رو به رشد به کار گرفته شوند. این کار اشتباهی است که ما بخواهیم این اختلاف سلیقه ها را از بین ببریم؛باید تفکرها را یکسان و خدایی کرد، باید خدا را با همان ارزش هایی که برای ما تعیین کرده محور تمام کارها قرار بدهیم.
اگر کسی که در کاروان انقلاب و جبهه حق است، با مجموعه بسیج و یا حتی شخص و یا اشخاصی که در این مجموعه فعالیت می کند،اختلاف سلیقه دارد، نباید این اختلاف باعث شود که حرکت این کاروان کند و یا مختل شود که این عمل یک جور خودزنی است، علاوه بر اینکه خود به مقصد نمی رسد کل آن کاروان متوقف می شود و به هدف نهایی نمی رسد.
اگر در مجموعه ای ضعف دیده شد بجای آنکه ضعف را بزرگ و کهنه کنیم کمک کنیم تا آن ضعف برطرف شود، مگر نه اینکه مومن آینه ی مومن است؟
حال بعضی ها واقعا آینه هستند اما....اما از نوع محدب آن!
ضعف های کوچک را آنچنان بزرگ می کنند که انگار آن مجموعه از بنیان و پایه مشکل دارد؛ اما همه می دانیم که تصویر آینه ی محدب، تصویری است مجازی نه حقیقی!
آینه مقعر بودن هم خوب نیست چرا که باعث می شود که ضعف به خوبی نمایش داده نشود و مسلماً به خوبی برطرف و علاج نشود.
باید صاف و حقیقی بود، مثل آیینه تخت. هر آنچه هست را انعکاس بدهیم نه میلیمتری بزرگتر و نه میلیمتری کوچکتر...
"حقیقت بینِ آرمانگرا" باشیم. حقیقت را ببینیم و به سوی آرمانها حرکت کنیم، با همه ی اختلاف سلیقه ها...
دانشجوی بسیجی دانشگاه پیام نور هفتگل
28/8/1389