مـــــــطالبه

یک عدالتخواه در شهرستان ایذه

مـــــــطالبه

یک عدالتخواه در شهرستان ایذه

عدالتخواهی
پیوندها


شعر این است:

‌ای دو چشمانت چراغ شام یلدای همه              آفتاب صورتت خورشید فردای همه

‌ای دل دریایی‌ات کشتی‌نشینان را امید             ‌ای دو چشم روشنت فانوس دریای همه

خنده‌های گاه‌گاهت خنده خورشید صبح            شعله لرزان آهت شمع شب‌های همه

‌ای پیام دلنشینت بارش باران نور                     وی کلام آتشینت آتش نای همه

قامتت نخل بلند گلشن آزادگی                        سرو سرسبزی سزاوار تماشای همه

گر کسی از من نشانی از تو جوید گویمش        خانه‌ای در کوچه‌باغ دل، پذیرای همه

لاله‌زار عمر یک دم بی‌گل رویت مباد                  ای گل رویت بهار عالم آرای همه


 شعر را خواندم و ایشان گفتند: «نه، انصافاً شعر، شعر خوبی است، ولی عیبش فقط این است که برای من گفته‌اید».

 

 و همچنین می خوانید:

خاطره‌ای از سال‌های قبل از انقلاب نقل کنم که خود ایشان در زمان ریاست جمهوری‌شان برای من تعریف می‌کردند. ایشان می‌گفتند من و آقای‌هاشمی مدتی تحت تعقیب ساواک و در خانه‌ای در خیابان گوته مخفی بودیم. ‌پولی نداشتیم و زندگی خیلی بر ما سخت می‌گذشت. سر کوچه ما یک مغازه بقالی بود که مایحتاج خود را از او می‌خریدیم و به قدری به او بدهکار شده بودیم که خجالت می‌کشیدیم برویم و از او تقاضای نسیه کنیم. وضع مالی آقای‌هاشمی قدری از من بهتر بود.

بعد از انقلاب هم روحیه‌شان عوض نشد. در سال 60 در اوایل ریاست جمهوری‌شان، یک شب در خدمتشان بودم و صحبت می‌کردیم. صحبت طولانی شد و ایشان گفتند شام پیش ما بمان! من تصور ‌کردم مثل بقیه جاها، ایشان زنگی می‌زنند و میزی در خور رئیس جمهور چیده می‌شود، ولی دیدم ایشان به منزلشان زنگ زدند و پرسیدند: «خانم! فلانی امشب مهمان ماست. شام چه داریم؟» من نشنیدم خانم چه جواب دادند، ولی حرف ایشان را شنیدم که گفتند: «عیبی ندارد، هرچه هست، بگذارید توی سینی و بفرستید. اگر هم کم است، یک مقدار نان و پنیر هم کنارش بگذارید. » شاید خانمشان فکر می‌کردند این خلاف احترام مهمان است، ولی ایشان گفتند: «طوری نیست، نگران نباشید. » تلفن که قطع شد و گوشی را زمین گذاشتند، گفتند: «شام به‌اندازه یک نفر بیشتر نداشتیم و خانم نگران بودند. گفتم اشکالی ندارد. » بعد از 10 دقیقه یک سینی آوردند که در آن غذایی معمولی به‌اندازه یک نفر بود و کنار آن نان و پنیر و مختصری مخلفات دیگر گذاشته بودند. این وضعیت ذره‌ای برای ایشان مشکل و مهم نبود و خیلی طبیعی و راحت برخورد کردند.

 

در اواخر  مطلب می خوانید:

یک مورد مشخص {از ساده زیستی} ازدواج فرزند ایشان با دختر بنده بود. وقتی خواستگاری انجام شد و خانم‌ها با هم صحبت کردند و دختر و پسر هم نشستند و با هم حرف زدند و توافق‌های کلی حاصل شد، نوبت این شد که من خدمت آقا برسم و در باره مراسم و مهریه و این جور چیزها صحبت کنیم. شبی خدمت ایشان رسیدم. فکر می‌کنم روز 15 شعبان 1376 و حوالی آذرماه بود. ایشان صحبت را شروع کردند و اظهار لطف و محبت کردند و گفتند: «آقای حداد! به شما صریح بگویم که من در دنیا هیچ چیز ندارم، بچه‌های من هم هیچ چیز ندارند! اگر مایلید این ازدواج سر بگیرد. این حرف اول و آخر من است. البته این را هم بگویم که خدا هم هیچ وقت مرا در زندگی مستأصل نگذاشته و در نمانده‌ام و زندگی من در هر حال گذشته است. همه زندگی من، غیر از کتاب‌هایم، در یک وانت بزرگ جا می‌شود!» در باب مهریه گفتند: «اگر می‌خواهید من عقد کنم، بیشتر از 14 سکه عقد نمی‌کنم، چون می‌خواهم میزان مهریه در جامعه بالا نرود. اگر نمی‌خواهید من عقد کنم، هرچه شما و داماد توافق کردید، یک کسی بیاید و عقد کند.» گفتم:‌ «آقا! این چه حرفی است که شما می‌زنید؟ من اولاً معتقد به این هستم که باید تلاش کنیم مهریه در جامعه بالا نرود. بعد هم همه آرزو می‌کنند عقدشان را شما بخوانید، آن وقت عقد پسر و عروستان را کس دیگری بخواند؟» در باب مراسم هم فرمودند: «اگر بخواهید مجلسی بگیرید، من که نمی‌توانم در تالارهای بیرون بیایم، ناچاریم در همین منزل و دفتر خودمان مجلس را برگزار کنیم. ظرفیت اینجا هم محدود است و باید با توجه به این محدودیت جا، مهمان دعوت کنید. » گفتم: «این حرف هم صحیح و منطقی است. » در نتیجه خانواده عروس و داماد به طور مساوی هر کدام 150 نفر را دعوت کردیم، 75 نفر زن و 75 نفر مرد؛ مراسم خیلی ساده برگزار شد.

همه مطلب اینجا

نظرات (۲۳)

جاتون خالی امروزنمازجماعت را به امامت خواندیم خداسایه اش را نگه دارد
جاتون خالی امروزنمازجماعت را به امامت ایشان خواندیم خداسایه اش را نگه دارد
پاسخ:
به شخصه که از ایشون خوشم میاد, خدا کنه که این تو زرد در نیاد.----------تو کار ناری هی ایای من وبلاگ مو گاله ایزنی!!!گوشوم کر اوی...‏ ,
ای کاش حدادعادل کوکا کولا نمی خورد
پاسخ:
ا...مگه میخوره!!اگه می خوره احتمالا به این نیت میخوره که به کشور ضربه نخوره و از فروشش یه چیزی گیر مملکت بیاد!,ایشون مصالح مملکت رو رعایت می کنن!!!!!‏(‏پولش بره تو جیب سهیونیست بخوره تو کله مردم بی گناه و برادران و خواهرانمون بعد به نام مصلحت تمام بشه. مرده شور این مصلحت و مصلحت طلبای این تیپی رو ببرن.)ان شاالله که ایشون از این تیپ نیستند. ,
سلام ممنونم از حضورتون شماهم با افتخار لینک شدید منتظر حضور گرم دوباره تون هستم یا علی
پاسخ:
ممنون. بزرگوارید. حتما به همسنگرای گران تر از جان سر می زنم. علی یارتون ,
فکرکنم هواسش نبودخوردکامنت کوکاکولا روحذف کن چلقوز
پاسخ:
نه بزارش کامنتش قشنگه ,
چندروزپیش افطارجایی بودیم بیشترشون کوکاخوردن ده نمکی هم بود حداد جلوی خودم خوردخیلی های دیگه هم خوردن
پاسخ:
احتمالا کوکاش کاملا آریایی بوده و ربطی به سهونیست نداشته!!! هر کولایی که کولا نمیشه!!!! شما برید تحقیق کنید ببینید کوکا خودنده یا کوکا!!!! ,
دلم برای مالمیر تنگ شده است
پاسخ:
آخی.... طفلکی.... دلت واسه مالمیر تنگ شده یا... ,
ای دو چشمانت چراغ شام یلدای همه...حضرت آقا همیشه رعایت همه جوانب اخلاقی و دینی رو دارند .فکر می کنم تاریخ  با همه وسعتش ظرفیت پرداختن به این شخصیت عظیم رو نداره
پاسخ:
ببین به چنین شخصیت بزرگی چه تهمتا که نمی بندن/ آدم نمیدونی به نفهمیشون بخنده یا بخاطر تهمتا دلش خون بشه/آقا به این سادگی یه جوری تبلیغ می کنن که انگار از ثروتمندترین مرد جهان باید بیاد از نظرت ثروت پیشش لنگ بندازه/ ان شاالله که سر عقل بیان که فکر نمی کنم این اتفاق بی افته, پس ان شاالله بدست خودمون بفرستیمشون به درک.ممنون از لطفتون که نظر دادید/مرگتان شهادت, یاعلی ,
چندساعت پیش قدیانی قطعه26رو دیدم بیت پاپتی
پاسخ:
این همه پیش این و اون میری واسه من که هیچ سوقات نمیاری!! // تو که انرژی میازاری سنگر گردی می کنی یه فشنگی,یه آرپیجی یه... واسم سوقات بیار... ,
ازصحیفه امام ره مطلب بزن چندتاکتاب فرستادم از نعمت بگیر
پاسخ:
تو فکرش بودم. یه طرح واسه خودم دارم که شروع کنم از صحیفه امام خلاصه نویسی و نکته برداری کنم هم یه دور کل صحیفه رو خونده باشم هم اطرافیان بتونن از خلاصه نویسی ها استفاده کنن, اگه چیز خوبی از توش در اومد یه جزوه ای ,کتابچه ای, کتابی چیزی بشه.‏[‏گل] ,
توی فضای مجازی هم بانامحرم ها(فرزانه فاطی وغیره صحبت نکن)
پاسخ:
بقول پور ازغدی تا زمانی که رابطه بعنوان یک رابطه دو انسان باشه و رابطه جنسیت توش دخیل نباشه و مفسده ای نداشته باشه مشکلی نداره.../ ولی وظیفه تو اینه که از این محدوده رد کرد تذکر بدی و مومن وظیفه داره که اشتباهات برادر مومنشو رو از نظر جمع بپوشونه و به شخصش تذکر بده./دمت گرم که به فکر اینا هم هستی. ,
۰۲ شهریور ۸۹ ، ۰۵:۱۱ ستاره آسمون
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم. اللهم عجل لولیک الفرج.

سلام
ممنونم از حضورتون لینک شدید منتظر تون هستم.

جانم فدای رهبر
پاسخ:
سلام. / ممنون از لطفتون / حتما به هم جبهه ای هام سر میزنم./یا علی,سید علی ,
۰۲ شهریور ۸۹ ، ۰۶:۲۶ هیئت محبّین جوادالائمه رشت
باسلام خدمت شما دوست گرامی شما هم لینک شدید
پاسخ:
سلام برادر.ممنون از بزرگواریتون.انشاالله بین الحرمین روزیتون بشه اونجا یاد ما هم باشید.یا علی ,
برادر منتظر مطالب جدید وجذابت هستیم
پاسخ:
منتظر موضوعات دسته اول هستم. / بنظرم وبلاگ دیر آپ بشه ولی مطلب دسته اول روش باشه بهتر از اینه که زود به زود آپ بشه و مطالب دسته چندم  روش باشه اینجوری هم وقت مخاطب گرفته میشه هم وقت وبلاگ نویس واسه طرفین هم سود آنچنانی نداره./ بازم تشکر از لطفتون... ,
دیروزپیش طلبه سیرجانی بودم حسن عباسی اومدپیشش ورفت چندروزقبلش هم سلیمی نمین اومده بود زیادنموندن فقط اعلام حمایت کردن :به خاطرصرف طلبه سیرجانی نیومدن یه اردویی هست توی حرم سیدالکریم اومدن سخنرانی بعدش یه سرکی هم زدن پیش طلبه
پاسخ:
آره دیگه باید حاضری بزنن!!!! ,
سرم شلوغه پرکارترین روزهای سالم ماه رمضانه انشاالله خلوت شد خبرنگاری میکنم
سرم شلوغه پرکارترین روزهای سالم ماه رمضانه انشاالله خلوت شد خبرنگاری میکنم
پاسخ:
منتظرم... ,
چکیده صحیفه امام ره کاربچه های امام صادق ع رو فرستادم از امیدباقری یا نعمت بگیر
پاسخ:
دستت طلا ,
ننگ براسلام آمریکایی وسربازانش درجهان اسلام
پلخمون یادت نره سیدمحمدجوادمیری وبلاگ توپ
پاسخ:
به وبلاگش سر زدم. یه سری مطالبشو خوندم انصافا قلمش خوب بود/ حال کردم---------- این مطلب که قدیانی واسه سیرجانی نوشته رو برو برسون بدستش....دمت گرم...حتما برسونیا ,
راستی طلبه بلاگ رو هم لینک کن
پاسخ:
راستی، یه کیلو ماستی!!! /// یه چیزی می گی کامل بگو حالا من باید بگردم وبلاگشو پیدا کنم./ بقولی قدیمیا:" که کار کرد؟ آنکه تمام کرد".... ببخشد که میزنم تو زوقتا!   /دستت خیلی خیلی مرسی! ,
از کمک شما واقعا ممنون.
پاسخ:
خواهش. ,
۰۸ شهریور ۸۹ ، ۰۵:۳۱ حاج عمار - افسر جنگ نرم
سلام همسنگر ...
همه باهم در راهپیمایی روز قدس
آیا وقت آن نرسیده است که در کنار هم  زنجیره ای پولادین تشکیل دهیم و آن را بر گلوی صیهونیسم و استکبار بپیچیم تا جهان همیشه از شر این موجود نامشروع و پلید نفسی به راحتی بکشد؟ روز قدس روزى است که باید سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود باید ملتهاى مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرین باید همانطور که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید ، تمام ملتها قیام کنند و این جرثومه هاى فساد را به زباله دانها بریزند.
حاج عمار افسر جنگ نرم با مسئله پاکستان و انتفاضه سایبری بروز است ...

التماس دعا

پاسخ:
سلام حاجی, جنگت نرم./این شبا ما رو فراموش نکنی!./ وقتش که خیلی وقت رسیده اما ... ,

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی